سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ پژوه

پشت در بال و پرم آتش گرفت

سوختم پا تا سرم اتش گرفت

 

با گلت سیلی نمی دانم چه کرد!

پلک چشمان ترم آتش گرفت

 

دست ان نامرد داغ از کینه بود

زد به رویم معجرم اتش گرفت

 

من کیم پروانه ای پر سوخته

کز غم تن خاکسرتم آتش گرفت

 

گرم عشقت بودم از خود بی خبر

بین شعله پیکرم آتش گرفت

 

با تماشای تن خونین من

قلب زینب دخترم آتش گرفت

 

بانگ سر دادم که ای فضه بیا

نازدانه گوهرم آتش گرفت

 

بی کسی ات شعله بر جانم گرفت

سینه شعله ورم اتش گرفت

 

ناله می زد رحمه للعالمین

آه!یارب!کوثرم آتش گرفت

 

روضه خوانم شد خدا و بانگ زد

دختر پیغمبرم آتش گرفت

 

مجتبی روشن روان

 






نوشته شده در تاریخ شنبه 90 فروردین 27 توسط حسین ظفری نژاد
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام رسول خدا امام علی فدک فاطمه زهرا امیرالمومنین خلافت عمر ابوبکر

سرگذشت زینب علیها السلام

بنا به قول مشهور، حضرت زینب‏ سومین فرزند فاطمه زهرا(س)در روز پنجم جمادى‏الاول سال پنجم یا ششم هجرى چشم به جهان گشودند. در این زمان، پیامبر اکرم (ص)در خارج از مدینه بودند  .

امیرالمؤمنین‏علیه السلام نام‏گذارى این کودک را به تاخیر انداختند تا رسول خدا (ص) به مدینه برگشتند. آن حضرت به فرمان الهى نام این مولود مبارک را زینب گذاشتند و توصیه فرمودند که این طفل را همواره گرامى بدارید؛ چون او شبیه جده‏اش خدیجه کبرى‏ است  .

زینب کبرى تا حدود پنج ‏یا شش سالگى، تحت اشراف شخص پیامبراکرم (ص) و در آغوش مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) پرورش یافت و از این پس، مسؤولیت تربیت و پرورش او به عهده على‏ علیه السلام گذارده شد. تا این ‏که در سال هفدهم هجرى به همسرى پسرعمویش، عبدالله بن جعفر درآمد.سالها بعد زمانی که مردم با امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب‏ بیعت کردند، حضرت براى یارى پدر از مدینه به کوفه رفت و در مدت پنج‏ سال دوران سخت‏ حکومت على‏(ع)، همواره یار و تسکین بخش غم‏هاى پدر بود و زنان کوفه را آموزش مى‏داد... چون على‏ در محراب عبادت با شمشیر ابن ملجم مرادى ضربت‏ خورد، پرستارى آن حضرت را برعهده گرفت و به دنبال شهادت امیرالمؤمنین(‏ع) و هنگام نوبت امامت ‏برادر بزرگش امام حسن‏(ع)در کنار برادر قرار گرفت و آن‏گاه که امام حسن‏ از کوفه به مدینه برگشت، به همراه ایشان حضرت زینب‏ نیز به مدینه آمد. وقتى که در سال پنجاه هجرى معاویه حضرت امام حسن‏ را مسموم کرد باز غمخوارى و پرستارى برادر با زینب بود و پس از شهادت امام حسن‏ در خدمت امام حسین‏(ع)بود و زمانى که در سال شصت هجرى امام حسین‏ عازم مکه شد، به همراه آن حضرت از مدینه خارج شد و از آن لحظه به بعد تا روز عاشورا در خدمت‏ به قیام اباعبدالله‏ تلاش مى‏کرد و لحظه‏اى از آن حضرت جدا نشدند. نقل مى‏کنند در جریان حرکت‏ به سوى عراق ابن عباس به امام حسین‏ گفت اگر ناگزیر باید به این سفر بروید، حداقل این زنان و بچه‏ها را با خود نبرید. در این لحظه، حضرت زینب‏ خطاب به ابن عباس فرمود: ... سوگند به خدا از حسین جدا نخواهم شد، همراه او خواهم بود با او زندگى کرده و با او مى‏میرم. (1  )

در روز عاشورا با ایثار چند برادر و فرزند و برادرزاده و... فداکارى در راه خدا را به حدى رساند که حتى ملکوتیان را به تعجب واداشت و از عصر عاشوراى سال شصت هجرى به بعد رسالت پیام‏رسانى خون شهیدان و سرپرستى و رهبرى اسیران نهضت عاشورا را برعهده گرفت و لحظه‏اى از حمایت امام زین‏العابدین‏(ع)غافل نگشت و بارها در این سفر خوفناک جان آن حضرت را از خطراتى که او را تهدید مى‏کرد نجات بخشید. حضرت زینب با ایراد خطبه‏هاى آتشین پایه کاخ‏هاى ستم بنى‏امیه را به لرزه درآورد و در یک کلام، با این کار همه تبلیغات و نقشه‏هاى دشمنان را خنثى و نفاق منافقان را رسوا و غفلت غافلان را برطرف ساخت. اگر تلاش بى‏نظیر و فداکارى کامل زینب نبود، به یقین جریان کربلا را بنى امیه یا به فراموشى مى‏سپردند یا از مسیر حیات‏بخش خود منحرف مى‏کردند.آن حضرت سرانجام، پس از انجام کامل این رسالت ‏سنگین یک سال و نیم پس از جریان عاشورا در رجب سال شصت و دو هجرى با کوله‏بارى از غم و اندوه چشم از جهان فرو بست  .

فضایل و اوصاف زینب

حضرت زینب‏ به اعتراف همه تاریخ ‏نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلت‏هاى والاى اخلاقى و الهى بودند و در سایه این کمالات به مرتبه‏اى از منزلت انسانى دست ‏یافتند که شایستگى محرم راز الهى و امین ودایع امامت و ولایت‏ بودن را حداقل در بخشى از عمر شریفشان به خود اختصاص دادند. (3) حضرت این کمالات را به برکت عنایات خاص الهى و پاکى سرشت و نحوه تربیت و پرورش در دامن پیامبر(ص) و فاطمه(س) و امیرالمؤمنین‏(ع) و تلاش‏هایى که در راستاى کسب سجایاى اخلاقى و به جاى آوردن عبادات و فرامین الهى انجام داده بود به دست آورد  .

القابى که براى آن حضرت نقل شده ‏به گوشه‏هایى از عظمت‏ شخصیت این بزرگ بانوى اسلام دلالت دارند. از جمله: عالمه غیر معلمه، نائبه الزهراء، عقیله النساء، الکامله، ولیدة الفصاحة، صدیقة الصغرى، معصومة الصغرى، صابرة محتسبه، بطلة کربلا، سلیلة الزهراء، امینة‏الله، محدثه، ناموس کبریا، قرة عین مرتضى، عقیلة بنى هاشم، محبوبة المصطفى، زاهده، عابده، نابغة الزهرا، سرّابیها و... برخورد حضرت زینب‏ در برابر دشمنان بسیار اعجاب‏انگیز است. وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى ‏که آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بى‏نظیرى را در حضور دژخیمان ایراد نمود وشجاعت‏ بى‏مانندى را از خود به نمایش گذاشت. همان‏گونه که بیان شد،هر یک این لقب‏ها به گوشه کوچکى از فضیلت‏ها و اوصاف برجسته آن حضرت دلالت دارند به عنوان نمونه، درباره برخى از این اوصاف و کمالات توضیح مختصرى در این قسمت ارائه مى‏گردد  :

1.خداشناسى و عرفان: بى‏شک همه کمالات آن حضرت در کل، علاوه بر بیان ابعاد مختلف شخصیت‏ بى‏نظیر این بانوى بزرگوار، به درجه بالاى عرفان و خداشناسى او دلالت دارد. اگر مرتبه توحیدش قریب به مرتبه توحید حضرات معصومان نبود، هرگز نمى‏توانست‏ سکاندار طوفان کربلا باشد  .

هنوز کودکى بیش نبود که از پدر بزرگوارش ‏سؤال کرد: آیا مرا دوست دارى؟ حضرت فرمودند: بله دخترم؛ فرزندان ما پاره‏هاى جگرهاى ما محسوب مى‏شوند. آن‏گاه زینب‏ عرض کرد: محبت و خدا دوستى با حب فرزندان در قلب مؤمن چگونه جمع مى‏گردد؟ اگر گریزى از این دو امر نیست، باید گفت: دوستى محض از آن خدا و مهرورزى براى فرزندان است. با این بیان، دختر زهرا(س) کمال معرفت‏ خود را در توحید خالص به نمایش گذاشت  .

در همان دوران کودکى حضرت زینب‏، پدر بزرگوارشان به او فرمود: دخترم! بگو: یک زینب گفت: یک. آن‏گاه على‏ فرمودند بگو: دو. در این لحظه حضرت زینب سکوت کردند. چون سکوت ایشان طول کشید على‏ فرمودند: دخترم! چرا سکوت کردى؟ عرض کرد: پدر جان با زبانى که گفته‏ام یک، توان دو گفتن را ندارم. امیرمؤمنان ‏ از این پاسخ بسیار عمیق دخترشان خیلى خوشحال شدند و او را که در این حال طفلى بیش نبودند، مورد تفقد و محبت قرار دادند. (4  )

2.علم و دانش: براى شناخت مقام علمى حضرت زینب‏ مى‏توان به امور زیادىتوجه و استناد کردکه از جمله آن‏هاست  :

- خطبه‏هاى بسیار بلند و پرمحتوایى که از آن بانوى گرامى به جاى مانده است  .

- به شهادت همه تاریخ نویسان در کوفه، ایشانکلاس‏هاى تفسیر و آموزش قرآن داشتند و زن‏هاى کوفه را با قرآن و احکام اسلامى آشنا مى‏ساختند  .

- راویان بزرگى چون عبدالله بن عباس از او روایت‏هاى زیادى را نقل مى‏کند که از جمله این روایات است‏ خطبه تاریخى حضرت زهرا(س)، این در حالى است که زینب در زمان خوانده شدن این خطبه پنج‏ یا شش سال بیشتر نداشت و ابن عباس با این عبارت از آن حضرت در روایاتى که از او نقل مى‏کند، یاد کرده است: «حدثنى عقیلتنا زینب (5)؛بانوى فهیم و اندیشمند ما زینب بر من چنین روایت کردند. و برخى از او با تعبیر حبر و بحر یعنى سرشار از علم و دریاى علم یاد مى‏کنند. حتى زمانى که در مجلس یزید آن خطبه آتشین را بیان کردند، یزید درباره‏اش گفت: اینان خاندانى هستند که فصاحت و دانش و معرفت را از پیامبر به ارث برده‏اند و آن را با شیر مادر نوشیده‏اند. (6) و از شیخ صدوق روایت‏شده است که زینب به جهت علم و دانش زیادى که داشت، از سوى امام حسین‏علیه السلام نیابت ‏خاص داشت و مردم در مسائل شرعى (حلال و حرام) به ایشان رجوع مى‏کردند. در یک مورد نقل شده است روزى امام حسن و امام حسین‏علیهما السلام درباره بعضى از سخنان پیامبر اکرم‏(ص)با هم گفت‏وگو مى‏کردند، حضرت زینب ‏ وارد شدند و در بحث ایشان شرکت کردند و مساله را با تمام صورى که داشت‏ با تفصیل تمام تبیین فرمودند. حضرت امام حسن‏ وقتى این توانایى فوق‏العاده خواهر را دیدند، خطاب به او فرمودند: «انک حقا من شجرة النبوة و من معدن الرسالة...» (7) به راستى که تو از درخت نبوت و معدن رسالت هستى  .

3.عبادت و بندگى: گرچه سراسر زندگى حضرت زینب‏ براى حفظ و احیاى معارف اسلامى سپرى شد، که همه آن‏ها با هدف اطاعت از اوامر الهى انجام مى‏گرفت اما آن حضرت در عبادت به معنى خاص نیز از موقعیت‏ برجسته‏اى برخوردار بودند. در سخت‏ترین شرایط نیز به طور کامل به انجام وظایف عبادى اهتمام مى‏ورزیدند  .

حضرت سجاد مى‏فرماید: عمه‏ام زینب در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترک نکردند. (8) امام حسین‏ به اندازه‏اى به خلوص و بندگى زینب اعتقاد داشتند که هنگام وداع خطاب به او فرمودند: یا اختاه لا تنسینى عند نافلة اللیل (9)؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مکن .

باز امام سجاد مى‏فرماید: عمه‏ام زینب در طول راه کوفه و شام، همواره نماز شب را به پا مى‏داشت. در برخى از منازل بین راه مى‏دیدم که او از فرط خستگى و رنجورى ناشى از آزار دشمن، نمازهایش را در حال نشسته مى‏خواند.(10)

4. شجاعت و شهامت: برخورد حضرت زینب‏علیها السلام در برابر دشمنان بسیار اعجاب‏انگیز است. وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى ‏که آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بى‏نظیرى را در حضور دژخیمان ایراد نمود وشجاعت‏ بى‏مانندى را از خود به نمایش گذاشت.

یکى از نویسندگان دراین‏ باره مى‏نویسد: برخورد و عکس‏العمل زینب در برابر دشمنان بسیار اعجاب‏انگیز است آنان در حالى‏ که در اوج قدرت بودند، به تندى برخورد کرد. زینب شیرزنى از خاندان بنى هاشم است، آن‏ چنان با صداى بلند ندا سرداد که کاخ سلطنت امویان ستمگر و غاصب از جاى کنده شد و در مجلس یزید سفاک سخنرانى مهمى انجام داد که او و اطرافیانش را مفتضح نمود. (11)

5.حجاب و عفاف: زینب کبرى‏ در رعایت عفاف همانند مادر بزرگوارشان بى‏بدیلبودند. مرحوم علامه مامقانى مى‏نویسد: زینب در حجاب و عفاف یگانه است احدى از مردان در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا او را ندیده بودند. (12)

فردى به نام یحیى مازنى مى‏گوید: من در مدینه مدت زیادى در همسایگى حضرت على‏ به سر مى‏بردم، اما در این مدت به خدا قسم هرگز زینب را ندیدم و حتى صداى او را هم نشنیدم. (13)

حضرت سجاد مى‏فرماید: عمه‏ام زینب در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترک نکردند. امام حسین‏ به اندازه‏اى به خلوص و بندگى زینب اعتقاد داشتند که هنگام وداع خطاب به او فرمودند: یا اختاه لا تنسینى عند نافلة اللیل؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مکن.آن حضرت نه تنها در حالت عادى بلکه در بحرانى‏ترین لحظات زندگى خود به مساله حجاب و عفاف اهتمام کامل داشتند. فردى روایت مى‏کند: «وقتى اسراى کربلا را وارد کوفه مى‏کردند امام سجاد را دیدم که بر شترى بدون روپوش سوار کرده‏اند ... در این هنگام بانویى را دیدم که بر شتر برهنه‏اى سوار است ‏سؤال کردم که او کیست؟ جواب دادند: او زینب کبرى است.

این بانو خطاب به مردم کوفه مى‏گفت: اى مردم چشم‏هاى خود را از ما بپوشانید آیا از خدا و رسولش شرم نمى‏کنید به حرم و خاندان پیامبرخدا در حالى که پوشش و حجاب مناسبى ندارند نگاه مى‏کنید. (14)

نقل کرده‏اند پس از حادثه کربلا هر وقت که از شام و کوفه صحبت مى‏شد، حضرت زینب چون به یادآن ایام، که بدون پوشش مناسب خاندان پیامبر را از کوچه‏هاى این دو شهر عبور داده بودند، به شدت متاثر مى‏شدند.

6. گذشت و ایثار: روزى على‏ مستمندى را به خانه آوردند تا از او پذیرایى کنند. وقتى از حضرت فاطمه‏ پرسیدند آیا در خانه چیزى هست که با آن از مهمان عزیزمان پذیرایى کنیم؟ آن حضرت فرمودند: به غیر از مختصر غذایى که براى زینب کنار گذاشته‏ام، چیزى وجود ندارد. در این لحظه که حضرت زینب‏ چهار سال بیش‏تر نداشتند، خطاب به مادر فرمودند: مادر جان غذاى مرا به مهمان بدهید. (15)

اوج ایثار و فداکارى و گذشت دختر على‏علیه السلام در روز عاشورا به نمایش گذاشته مى‏شود. نقل مى‏کنند: صبح روز عاشورا در حالى که دو فرزند خود محمد و عون را به همراه داشت، خدمت امام حسین‏ رسید. عرض کرد: جدم ابراهیم خلیل قربانى خدا را به جاى قربانى شدن اسماعیل از خداوند جلیل پذیرفت. برادر جان تو نیز امروز این دو قربانى مرا بپذیر و اگر دستور جهاد از بانوان برداشته نمى‏شد، هزار بار جان خود را در راه محبوب فدا مى‏کردم و هر ساعت ‏خواستار هزار بار شهادت مى‏شدم. (16)

آن‏گاه فرمود: دوست دارم فرزندانم جلوتر از برادرزادگانم به میدان بروند. و وقتى که این دو نوگل زینب، پس از پیکار با دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و پیکرهاى غرق به خون آنان را به کنارخیمه‏ها آوردند، همه زنان از خیمه‏ها بیرون آمدند اما زینب کبرى‏ براى این‏ که مبادا اباعبدالله‏ خجالت زده شوند، از خیمه خود بیرون نیامد. (17)

در لحظات پایانى ظهر عاشورا وقتى بالاى سر پیکر خونین برادر و مقتداى خود امام حسین‏ آمدند، با این جمله: پروردگارا این هدیه و قربانى را از اهل‏ بیت پیامبر قبول فرما، نهایت اخلاص و فداکارى خود را به جهانیان اعلام کرد...

علاوه بر این اوصاف، زینب کبرى‏ در صبر و بردبارى، زهد و تقوا، اخلاص و مدیریت و تدبیر و فصاحت و بلاغت و... بى‏نظیر بودند.

بى‏تردید در شرایط سخت کنونى اگر بانوان جوامع اسلامى سیره عملى و اوصاف اخلاقى شیرزن کربلا را الگو و اسوه خود قرار دهند، روز به روز ارزش‏ها و فضایلآنان شکوفاتر خواهد شد و بى‏شک در صورت تحقق چنین مهمى زمینه سعادت دنیا و آخرت براى مسلمانان مهیا خواهد شد.






نوشته شده در تاریخ شنبه 90 فروردین 20 توسط حسین ظفری نژاد
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام رسول خدا امام علی فاطمه زهرا امیرالمومنین خلافت عمر ابوبکر

چرا نام ائمه‌ علیهم‌‌السلام در قرآن ذکر نشده است؟

روش آموزشى قرآن بیان کلیات و اصول عمومى است. تشریح مصادیق و جزئیات غالباً برعهده پیامبر گرامى مى‌باشد. رسول خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنان‌که مى‌فرماید:
«وأَنْزلنا إِلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إِلیهم ولعلَّهم یتفکَّرون؛ نحل / 44 قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آن‌ها بیان کنى و آشکارسازى، شاید آنان بیندیشند.»
در آیه یاد شده دقت کنید! مى‌فرماید: «لتبیّن» و نمى‌گوید: «لتقرأ» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنى را روشن کند. بنابراین، انتظار این که مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسى کشور ذکر شود. اکنون برخى از روش‌هاى قرآنى را در مقام معرفى افراد بیان مى‌کنیم:‌
1. معرفى به نام
گاهى وضعیت ایجاب مى‌کند که فردى را به نام معرفى کند، چنان‌که مى‌فرماید: «مبشّراً برسول یأْتى من بعدى اسمه أَحمد»؛ صف/6 حضرت عیسى علیه‌السلام مى‌فرماید: «به شما مژده پیامبرى را مى‌دهم که پس از من مى‌آید و نامش احمد است.» در این آیه، حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفى مى‌کند و قرآن نیز آن‌را از حضرتش نقل مى‌نماید.
2. معرفى با عدد
و گاهى موقعیت ایجاب مى‌کند که افرادى را با عدد معرفى کند، چنان که مى‌فرماید:‌ «ولقد أَخذ اللّه میثاق بنى إِسرائیل و بعثْنا منهم اثْنى عشر نقیباً..‌.»؛ مائده/11 «و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختیم.»
3. معرفى با صفت
بعضى اوقات وضعیت به‌گونه‌اى است که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفى کند؛ چنان‌که پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتى معرفى کرده است.
«الّذین یتَّبعون الرَّسول النّبى الاُمّى الّذى یجدونه مکْتوباً عندهم فِى التَّوراة والإِنْجیل یامرهم بالْمعروف وینهاهم عن الْمنکر ویحل لهم الطَّیّبات ویحرّم علیهم الخبائث ویضع عنهم إِصرهم والاَغْلال الّتى کانت علیهم...»؛ اعراف/157 کسانى که از رسول و نبى درس‌ناخوانده‌اى پیروى مى‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته مى‌یابند، که آنان را به نیکى دعوت کرده و از بدى‌ها بازشان مى‌دارد، پاکى‌ها را براى آنان حلال کرده و ناپاکى‌ها را تحریم مى‌نماید و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مى‌کند و بارهاى گران و زنجیرهایى که بر آنان بود، از ایشان برمى‌دارد».
با توجه به این روش، انتظار این که اسامى دوازده امام با ذکر نام و اسامى پدر و مادر در قرآن بیاید، انتظارى بى‌جاست؛ زیرا گاهى مصلحت در معرفى به نام است و گاهى معرفى به عدد و احیاناً معرفى با وصف.
اگر این اصل را بپذیریم و بگوییم خداوند باید کلیه مسایل اختلاف‌آفرین را در قرآن ذکر کند، تا مسلمانان دچار تفرقه نشوند؛ در این صورت باید صدها مسئله کلامى، عقیدتى، فقهى و تشریعى در قرآن ذکر شده باشد، مسایلى که قرن‌ها مایه جنگ و جدل و خونریزى در میان مسلمانان شده است، ولى قرآن درباره آن‌ها به طور صریح و قاطع - که ریشه‌کن کننده نزاع باشد - سخن نگفته است، مانند:‌
1. صفات خدا عین ذات اوست یا زاید بر ذات؟
2. حقیقت صفات خبرى مانند استواى بر عرش چیست؟
3. قدیم یا حادث بودن کلام خدا.
4. جبر و اختیار.
این مسایل و امثال آن‌ها هر‌چند از قرآن قابل استفاده است، ولى آن‌چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک‌سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکر و دقت در مفاد آیات دعوت مى‌کند، بیان قاطع همه مسایل، به گونه‌اى که همه مردم را راضى سازد، بر خلاف این اصل است.
‌معرفى به‌نام، برطرف کننده اختلاف نیست
پرسش‌گر تصور مى‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن مى‌آمد، اختلاف از بین مى‌رفت، در حالى که این اصل کلیت ندارد؛ زیرا در موردى تصریح به نام شده ولى اختلاف نیز حاکم گشته است.
بنى‌اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایى براى آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌هاى غصب شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آن‌جا که گفتند:‌
«إِذ قالوا لنبىّ لهم ابْعث لنا ملکاً نقاتل فى سبیل اللّه»؛ بقره/246 آنان به یکى از پیامبران خود گفتند: «براى ما فرمانروایى معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم».
پیامبر آنان، به امر الهى فرمانروا را به نام معرفى کرد و گفت:
«إِنَّ اللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً»؛ بقره/247 «به راستى که خدا طالوت را به فرمانروایى شما برگزیده است.»
با این‌که نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال‌تراشى پرداختند و گفتند: «أَنّى یکون له الْملک علینا و نحن أَحق بالْملک منه ولم یؤت سعةً من المال»؛ بقره/247 «از کجا مى‌تواند فرمانرواى ما باشد، حال آن‌که ما به فرمانروایى از او شایسته‌‌تریم، و او توانمندى مالى ندارد؟!»
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام براى رفع اختلاف کافى نیست، بلکه باید موقعیت جامعه، آماده پذیرایى باشد. چه بسا ذکر اسامى پیشوایان دوازده‌گانه، سبب مى‌شد که آزمندان حکومت و ریاست، به نسل‌کشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیرى کنند، چنان که این مسئله درباره حضرت موسى رخ داد و به قول معروف:
صد هزاران طفل سر ببریده شد تا کلیم اللّه موسى زنده شد
درباره حضرت مهدى عجل‌اللّه‌تعالى‌فرجه‌الشریف که اشاره‌اى به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیت‌هاى فراوانى پدید آمد و خانه حضرت عسکرى علیه‌السلام مدت‌ها تحت نظر و مراقبت بود تا فرزندى از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.
در پایان یادآور مى‌شویم:
همان‌طور که گفته شد، قرآن به‌سان قانون اساسى است. انتظار این که همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بى‌مورد است. نماز، روزه و زکات که از عالى‌ترین فرایض اسلام هستند به طور کلى در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آن‌ها از سنت پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم گرفته شده است.
آیت الله سبحانی
منبع: سایت معاونت تهذیب حوزه علمیه قم






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90 فروردین 14 توسط حسین ظفری نژاد
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام امام علی فدک فاطمه زهرا امیرالمومنین
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin