سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ پژوه

منع حدیث و تاریخچه آن

اساس و ریشه منع حدیث ـ برخلاف آنچه برخى پنداشته اند که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص ) آغاز شده است ـ در واپسین لحظات عمر شریف پیامبر (ص ) در محضر ایشان صورت گرفته است.

به روایات ذیل توجه کنید که در مصادر مهم حدیثى اهل سنت همچون صحیح بخارى ـ که نزد آنان تالى قرآن کریم محسوب مى شود ـ آمده است :

1 ـ قال رسول الله (ص )

آتونى بکتاب اکتب لکم ، کتابا لن تضلو بعده ابدا، فقالوا: یهجر رسول الله (ص )!

شرح حدیث :

پیامبر اکرم (ص ) در لحظات آخر عمر شریف خود فرمودند: کاغذى برایم بیاورید تا برایتان مطلبى را بنویسم تا بعد از من هیچ گاه گمراه نشوید. پس حاضرین در جواب گفتند: رسول خدا هذیان مى گوید!!

جالب آنکه کسى که این حرف را در جواب پیامبر زده است را ((بخارى )) امام حدیث در کتابش مشخص و معین کرده است ـ به نقل از ابن عباس ‍ روایت مى کنند که :

2ـ لما حضر النبى (ص ) و فى البیت رجال فیهم عمربن خطاب، قال : هلم اکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده ، قال عمر: ان النبى (ص ) غلبه الوجع ! و عند کم کتاب الله ، ((فحسبنا کتاب الله ))...الحدیث . (صحیح البخارى ـ کتاب العلم 1/22)

شرح حدیث :

بخارى از ابن عباس نقل مى کند که :

زمانى که پیامبر در حال احتظار بود (در لحظات آخر حیات ) و در خانه حضرت مردانى اجتماع کرده بودند که از جمله آنها عمربن الخطاب بود. حضرت فرمود: بیاورید (قلم و دواتى ) تا برایتان مطلبى بنویسیم تا بعد از من گمراه نشوید.

عمر گفت: درد بیمارى بر پیامبر غلبه کرده است ! شما کتاب خدا ـ قرآن ـ را در اختیار دارید قرآن براى ما کافى است (نیازى به حدیث پیامبر نداریم !)

شرح ((حسبنا کتاب الله )) به اینجا ختم نشد بلکه در زمانى که قائل آن به خلافت رسید جنبه رسمى پیدا کرد و چنانچه خواهیم گفت به عنوان دستور حکومتى به تمام استانداران و فرمانداران نواحى مختلف حکومت اسلامى در بخشنامه هایى ارسال شد تا در صدر مسائل قرار گیرد.

اکنون به ترتیب زمانى بعد از رحلت پیامبر مسئله را بررسى مى کنیم :

1 ـ در زمان خلافت ابوبکر

زمانى که ابوبکر به خلافت رسید، در ابتدا قصد کرد که احادیث نبوى را گردآورى و تدوین کند لذا پانصد حدیث از پیامبر(ص) را جمع آورى کرده و در کتابى ثبت کرد ـ و لکن ـ چنانچه دخترش عایشه روایت مى کند ـ هنگام شب در بستر خود مضطرب بود و از این سو به آن سو مى خزید!

عایشه مى گوید: از این حالت پدرم ناراحت و نگران شده بودم .

فرداى آنروز چون صبح از راه رسید به من گفت : دخترم ! کتاب حدیثى که نزد توست را برایم بیاور. پس براى او آوردم ((فاحرقها)) همه را آتش ‍ زد! ((تذکرة الحفّاظ: 5/1))

روى الذهبى :

ان ابابکر جمع الناس بعد وفاة نبیّهم ، فقال : انکم تحدّثون عن رسول الله (ص ) احادیث تختلفون فیها، والناس بعدکم اشدّ اختلافا، ((فلا تحدّثوا عن رسول الله شیئا))

فمن سئلکم فقولوا: بیناوبینکم کتاب الله ، فاستحلّوا حلاله و حرّموا حرامه .((تذکرة الحفاظ: 3/1))

شرح حدیث :

ذهبى (از بزرگان حفّاظ و محدثین اهل سنت ) روایت مى کند که : ابوبکر مردم را بعد از رحلت پیامبر(ص) جمع کرد و به آنان گفت : شما احادیثى از پیامبر(ص ) نقل مى کنید که در آنها اختلاف دارید و مردم بعد از شما اختلاف بیشترى خواهند داشت .

((پس هیچ حدیثى از رسول خدا نقل نکنید)) و هر که از شما سؤال کرد ـ حدیثى را ـ در جواب بگوئید: کتاب خدا در میان ما و شما حاکم باشد، پس حلال خدا را حلال بدانید و حرامش را حرام .

در اینجا هم ابوبکر همان شعار ((حسبنا کتاب الله )) را با بیان دیگرى مطرح کرده است . او صریحا به مردم اعلام مى کند که حق ندارید حدیثى از پیامبر نقل کنید و اگر در مسئله اى از شما حدیثى سؤ ال کردند به جاى نقل حدیث در جواب قرآن را حکم قرار دهید. هر چه قرآن گفت همان کافى است :

 






نوشته شده در تاریخ جمعه 89 فروردین 13 توسط حسین ظفری نژاد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin