سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ پژوه

از درس‌های عاشورا مهم‌‌تر عبرت‌های عاشوراست. جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا ?? سال بعد از وفات پیغمبر (ع)، کار کشور اسلامى به جایى رسید که جگر گوشه‌ پیغمبر (ص) را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟

به گزارش خبرنگار باشگاه خبری فارس «توانا»، رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی جامعی در سال ?? به بیان ابعاد مختلف عبرت‌های عاشورا و علل وقوع آن پرداخته‌اند. در ابتدای این سخنرانی رهبر معظم انقلاب به بیان اقسام مختلف جهاد در اسلام می‌پردازند که متن کامل آن به شرح زیر است:

*هر گونه تلاش در مقابله با دشمن، مى‌تواند جهاد تلقّى شود

یکى از نکات برجسته در فرهنگ اسلامى که مصداق‌هاى بارزش، بیشتر در تاریخ صدر اسلام و کمتر در طول زمان دیده مى‌شود، «فرهنگ رزمندگى و جهاد» است. جهاد هم فقط به معناى حضور در میدان جنگ نیست؛ زیرا هرگونه تلاش در مقابله با دشمن، مى‌تواند جهاد تلقّى شود البته بعضى ممکن است کارى انجام دهند و زحمت هم بکشند و از آن تعبیر به جهاد کنند اما این تعبیر، درست نیست. چون یک شرط جهاد، این است که در مقابله با دشمن باشد.

* جهادسیاسی/فرهنگی/سازندگی

این مقابله، یک وقت در میدان جنگِ مسلّحانه است که «جهاد رزمى» نام دارد؛ یک وقت در میدان سیاست است که «جهاد سیاسى» نامیده مى‌شود؛ یک وقت هم در میدان مسائل فرهنگى است که به «جهاد فرهنگى» تعبیر مى‌شود و یک وقت در میدان سازندگى است که به آن «جهاد سازندگى» اطلاق مى‌شود. البته جهاد با عنوان‌هاى دیگر و در میدان‌هاى دیگر هم هست. پس، شرط اوّل جهاد این است که در آن، تلاش و کوشش باشد و شرط دومش اینکه، در مقابل دشمن صورت گیرد.

* وقتى نداى مقابله با رژیم منحوس پهلوى از حلقوم امام بیرون آمد، جهاد شروع شد

این نکته در فرهنگ اسلامى، نکته برجسته‌اى است که گفتیم نمونه‌هایى هم در میدان‌هاى مختلف دارد. در روزگار ما هم وقتى نداى مقابله با رژیم منحوس پهلوى از حلقوم امام رضوان اللَّه علیه و همکاران ایشان در سال ???? بیرون آمد، جهاد شروع شد. پیش از امام (ره) هم، البته جهاد به صورت محدود و پراکنده وجود داشت که حائز اهمیت نبود. هنگامى که مبارزه‌ امام (ره) شروع شد، جهاد اهمیت پیدا کرد تا اینکه به مرحله‌ پیروزى خود یعنى پیروزى انقلاب اسلامى رسید.

*در ایران اسلامى، هر کس به نحوى در مقابل دشمن تلاشى کند، جهاد فى سبیل اللَّه کرده است. بعد از آن هم تا به امروز، در این کشور جهاد بوده است. چون ما دشمن داریم. چون دشمنان ما از لحاظ نیروى مادّى، قوى هستند. آنها در دشمنى با ایران اسلامى، جدّى هستند و سرِ شوخى ندارند؛ چون مى‌خواهند از هر راهى که شد ضربه بزنند. پس، در ایران اسلامى، هر کس به نحوى در مقابل دشمن - که از اطراف، تیرهاى زهرآگین را به پیکر انقلاب و کشور اسلامى، نشانه رفته است - تلاشى کند، جهاد فى‌سبیل‌اللَّه کرده است. بحمداللَّه، شعله‌ جهاد بوده است و هست و خواهد بود.

*کشور ما امروز کانون جهاد است

البته یکى از جهادها هم «جهاد فکرى» است. چون دشمن ممکن است ما را غافل کند، فکر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هر کس که در راه روشنگرىِ فکر مردم، تلاشى کند، از انحرافى جلوگیرى نماید و مانع سو فهمى شود، از آنجا که در مقابله با دشمن است؛ تلاشش «جهاد» نامیده مى‌شود. آن هم جهادى که شاید امروز، مهمّ محسوب مى‌شود. پس، کشور ما امروز کانون جهاد است و از این جهت هیچ نگرانى‌اى هم نداریم.

*اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم باید دغدغه داشته باشیم

نکته‌اى بلیغ در قرآن هست که ما را به فکر مى‌اندازد. قرآن به ما مى‌گوید «نگاه کنید و از گذشته‌ تاریخ، درس بگیرید»(?) حال ممکن است بعضى بنشینند و فلسفه‌بافى کنند که «گذشته، براى امروز نمى‌تواند سر مشق باشد.» شنیده‌ام که از این حرف‌ها مى‌زنند و البته برف، انبار مى‌کنند! به خیال خودشان، مى‌خواهند با شیوه‌هاى فلسفى، مسائلى را مطرح کنند. کارى به کار آنها نداریم. قرآن ‌که صادق مصدِّق است، ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت مى‌کند. عبرت گرفتن از تاریخ، یعنى همین نگرانى‌اى که الان عرض کردم. چون در تاریخ چیزى هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است. چرا و براى چه دغدغه؟ مگرچه اتّفاقى افتاده است؟

* از درس‌هاى عاشورا مهم‌تر، عبرت‌هاى عاشوراست

اتّفاقى که افتاده است، در صدر اسلام است. من یک وقت عرض کردم: جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر (ع)، کار کشور اسلامى به جایى رسید که مردم مسلمان - از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضى‌شان، قارى‌شان و اجامر و اوباششان - در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشه‌ پیغمبر (ص) را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟! خب؛ انسان باید به فکر فرو رود، که «چرا چنین شد؟» این قضیه را بنده دو، سه سال پیش، در یکى دو سخنرانى، با عنوان «عبرتهاى عاشورا» مطرح کردم. البته «درس‌هاى عاشورا» مثل درس شجاعت و غیره جداست. از درس‌هاى عاشورا مهم‌تر، عبرت‌هاى عاشوراست. این را من قبلاً گفته‌ام.

* «خارجى» یعنى کسى که علیه امامِ عادل خروج مى‌کند

کار به جایى برسد که جلو چشم مردم، حرم پیغمبر (ص) را به کوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت «خارجى» بزنند! «خارجى» معنایش این نیست که اینها از کشور خارج آمده‌اند. آن زمان، اصطلاح خارجى، به معناى امروز به کار نمى‌رفت. «خارجى» یعنى جزو خوارج. یعنى خروج کننده. در اسلام، فرهنگى است مبتنى به اینکه، اگر کسى علیه امام عادلْ خروج و قیام کند، مورد لعن خدا و رسول (ص) و مؤمنین و نیروهاى مؤمنین قرار مى‌گیرد. پس، «خارجى» یعنى کسى که علیه امامِ عادل خروج مى‌کند. لذا همه‌ مردم مسلمان، آن روز از خارجی‌ها، یعنى خروج‌کننده‌ها بدشان مى‌آمد.

*کسى که در اسلام، علیه امام عادلْ خروج کند، خونش هدر است

در حدیث است که «من خرج على امام عادل فدمه هدر»؛ کسى که در اسلام، علیه امام عادلْ خروج و قیام کند، خونش هدر است. اسلامى که این قدر به خونِ مردم اهمیت مى‌دهد، در اینجا، چنین برخوردى دارد. به هنگام قیام امام حسین علیه‌السّلام کسانى بودند که پسر پیغمبر (ص)، پسر فاطمه‌ زهرا (س) و پسر امیرالمؤمنین (ع) را به عنوان خروج کننده بر امام عادل معرفى کردند! امام عادل کیست؟ یزید بن معاویه!

*رخدادهایى این‌چنین، انسان را نگران مى‌کند. مگر ما از جامعه‌ زمان پیغمبر (ص) قرص‌تر و محکم‌تریم.

آن عدّه در معرفى امام حسین (ع) به عنوان خروج کننده، موفّق شدند. خب، دستگاهِ حکومتِ ظالم، هر چه دلش مى‌خواهد، مى‌گوید. مردم چرا باید باور کنند؟! مردم چرا ساکت بمانند؟! آنچه بنده را دچار دغدغه مى‌کند، همین جاىِ قضیه است. مى‌گویم چه شد که کار به این‌جا رسید؟! چه شد که امّت اسلامى که آن قدر نسبت به جزئیّات احکام اسلامى و آیات قرآنش دقّت داشت، در چنین قضیه‌ واضحى، به این صورت دچار غفلت و سهل‌انگارى شد که ناگهان فاجعه‌اى به آن عظمت رخ داد؟! رخدادهایى چنین، انسان را نگران مى‌کند. مگر ما از جامعه زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام قرصتر و محکمتریم؟!

* چه شد که چنین شد؟

چه کنیم که آن گونه نشود؟ خب؛ به سؤالى که گفتیم «چه شد که چنین شد؟» کسى جواب جامعى نداده است. مسائلى عنوان شده است که البته کافى و وافى نیست. به همین دلیل، قصد دارم امروز کوتاه و مختصر، درباره‌ اصل قضیه صحبت کنم. آنگاه سررشته‌ مطلب را به دستِ ذهن شما مى‌سپارم تا خودتان درباره‌ آن فکر کنید. کسانى که اهل مطالعه و اندیشه‌اند، دنبال این قضیه تحقیق و مطالعه کنند و کسانى که اهل کار و عملند، دنبال این باشند که با چه تمهیداتى مى‌توان جلو تکرار چنین قضایایى را گرفت؟

* اگر امروز جلو قضیه را نگیریم، ممکن است، جامعه‌ اسلامى ما کارش به جایى رسد که در زمان امام حسین (ع) رسیده بود. اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه‌ اسلامى ما کارش به جایى برسد که در زمان امام حسین (ع) رسیده بود. مگر اینکه چشمان تیزى تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینى راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکرى کار را هدایت کنند و اراده‌هاى محکمى پشتوانه‌ این حرکت باشند. آن وقت، البته خاکریز محکم و دژ مستحکمى خواهد بود که کسى نخواهد توانست در آن نفوذ کند. و الاّ اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش مى‌آید. آن‌وقت، این خون‌ها، همه هدر خواهد رفت.

* این‌جاست که قرآن مى‌گوید: «عبرت بگیرید!»

در آن عهد، کار به جایى رسید که نواده‌ مقتولین جنگ بدر که به دست امیرالمؤمنین (ع) و حمزه و بقیه‌ سرداران اسلام، به درک رفته بودند، تکیه بر جاى پیغمبر (ص) زد، سرِ جگر گوشه‌ همان پیغمبر را در مقابل خود نهاد و با چوب خیزران به لب و دندانش زد و گفت: «لیت اشیاخى ببدرٍ شهدوا / جزع الخزرج من وقع الاسل» یعنى «کشته‌هاى ما در جنگ بدر، برخیزند و ببینند که با کشنده‌هایشان چه کار کردیم!» قضیه، این است. این‌جاست که قرآن مى‌گوید «عبرت بگیرید!» این‌جاست که مى‌گوید: «قُلْ سِیرُوا فِى الْأرْضِ» در سرزمین تاریخ سیر کنید و ببینید چه اتّفاقى افتاده است؛ آن‌گاه خودتان را برحذر دارید.

 






نوشته شده در تاریخ شنبه 88 دی 19 توسط حسین ظفری نژاد
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin