مقتلالحسین ( ع )
ابومِخْنَف لوط بنیحیی بنسعید بنمِخْنَف بنسُلَیْم اَزْدی غامدی (م 157 ق).( یاقوت حمّوی، معجم الادباء، ج17، ص41؛ محمّد بنشاکر کتبی (764 ق)، فَواتُ الْوَفَیات، ج2، ص 175.)
«ابومِخْنَف لوط بنیحیی اَزْدی کوفی» مقتلنویس قرن دوّم است که با تدوین کتاب «مقتلالحسین نام خود را به عنوان مشهورترین و از قدیمیترین مقتلنویسان در تاریخ ثبت کرد. وی هرچند در خانوادهای با پیشینه شیعی (به معنای تشیّع سیاسی و دوستدار اهلبیت ? ) رشد و نمو کرده، امّا تشیّع خود او ثابت نشده است. نجاشی ـ رجالی شهیر شیعی ـ در اثر رجالی خود، از وی با عنوان «شیخ اصحاب الاخبار بالکوفة و وَجْهُهُم» ؛ استاد و چهرة بزرگ اصحاب اخبار در کوفه (و نه شیخ اصحابنا) یاد میکند که دلالتی بر تشیّع وی ندارد.( نجاشی، رجالالنجاشی، ص 320، شمارة 875.) برخی از محققان، قرینة دیگری بر عدم تشیّع او (به معنای تشیّع اعتقادی) بیان کرده اند، و آن این که رجالیان غیر شیعی او را متهم به «رافضی بودن» نکردهاند، شیوهای که درباره شیعیان اعتقادی معمولاً توسط ایشان به کار گرفته میشود.( ر.ک: وَقْعَةُ الطَّف (مقتل ابی مخنف)، با مقدمه و تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، ص 19) چنانکه ابنابیالحدید نیز تصریح به عدم تشیّع او کرده است.( ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج 1، ص 147. ) برخی دیگر از رجالیان، معتقد به تشیّع او هستند و اتهام تشیّع به او توسط رجالیان اهل سنّت را دلیل این امر دانستهاند.( عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج 2، شماره 9992.) به هر حال، با صرف نظر از مذهب او، با توجّه به مدح وی توسط نجاشی با این جمله: «و کان یسکن الی ما یرویه»؛ آنچه را نقل می کرد، مورد اعتماد و پذیرش بود، وثاقت او قابل اثبات است.( نجاشی، رجالالنجاشی، ص320، شمارة 875)
ابومِخْنَف، صاحب آثار متعدّدی بوده که غالب آنها تکنگاریهای مربوط به حوادث مهم قرن اوّل و دوّم است. در میان این آثار، کتاب «مقتلالحسین ـ ع ـ» او به لحاظ ویژگیهای ذیل، از جایگاه خاصی برخوردار شده است:
1. اهمیّت موضوع؛ چرا که جریان کربلا ـ به ویژه نزد شیعیان ـ همواره در قیاس با دیگر حوادث، موقعیّت خاص داشته است.
2. قرب زمانی مؤلف و تألیف به حادثه؛ چرا که أبومِخْنَف، روایات این کتاب را گاه از شاهدان عینی و گاه به یک یا دو واسطه نقل کرده که نسبت به مقاتل تدوین شده در ادوار بعد، امتیازی ویژه است.
3. توجّه مورّخان بعدی ـ اعم از شیعه و سنّی ـ به این اثر، و نقل تمام یا غالب روایات آن، از جمله توسط شاگردش، هِشام بنمحمد بنسائب کلبی (م 204 یا 206 ق) و سپس محمّد بنجَریر طبری (م 310 ق)، ابوالفرج اصفهانی (م 356 ق)، شیخ مفید (م 413 ق) و سبط ابنجوزی (م 654 ق).
4. جایگاه مؤلف، که به تعبیر نجاشی، «شیخ اصحاب الاخبار بالکوفة» بوده و در تألیف تکنگاریهای تاریخی ید طولانی داشته است.
اما این که ابومِخْنَف در چه زمانی به نگارش این مقتل پرداخته است، برخی از قرائن حاکی از آن است که او این مقتل را در دهة سوّم قرن دوّم نگاشته است، چنان که وی در خبر ورود مسلم بنعقیل در کوفه به خانة مختار بنابوعبیدة ثقفی میگوید که هم اکنون این خانه، خانة مسلم بنمُسَیِّب خوانده میشود(طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 355) و مسلم بنمُسَیِّب در سال 128 عامل یوسف بنعمر بر شیراز بوده است.( طبری، تاریخ الامم و الملوک ، ج 6، ص 39) هم چنین یعقوبی مینویسد: پس از شهادت زید بنعلی در سال 121، شیعیان خراسان (یعنی عباسیان و علویانی که مخالف بنیاُمَیَّه بودند) به جنب و جوش آمده و پیروان بسیاری را پیدا نموده، و ظلمهای بنیاُمَیّه و ستمهایی که بر خاندان پیامبر?شده بود، برای مردم بازگو کردند و یکی از کارهایی که صورت گرفت، تدریس و مباحثة کتابهای ملاحم بود.( یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 326) البتّه مقصود از این نوع کتابها، کتابهایی در موضوع جنگها و نبردهای مسلمانان بود که از مصادیق بارز آن، مقاتل و به ویژه مقتل امام حسین ـ ع ـ به شمار میرفت. به نظر میرسد این همان زمانی است که ابومِخْنَف شرایط را برای نگارش مقتل امام حسین ـ ع ـ? مناسب دیده و چنان که برخی از محققان گفتهاند، تشویق و ترغیب ابومِخْنَف توسط برخی از داعیان عباسی که در پی ترویج مثالب و مفاسد و جنایات بنیاُمَیّه بودهاند و نیز ضعف و افول دولت بنیاُمَیّه که شرایط مناسبی را برای بیان ستمهای آنان بر اهلبیت پیامبر ـ ص ـ فراهم ساخته بود، سبب شده که او اقدام به جمعآوری اخبار واقعة عاشورا و نگارش این مقتل کند.( وَقْعَةُ الطَّف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، ص 17) بنابراین میتوان گفت که مقتل ابومِخْنَف تقریبا همزمان با مقتل جابر بنیزید جُعُفِی نگاشته شده است.
متأسفانه این مقتل به مرور زمان مفقود شده است و اگر گزارشهایی از آن در منابعی هم چون تاریخ طبری، مقاتلالطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ارشاد شیخ مفید و تذکرةالخواص سبط ابنجوزی منعکس نمیشد، از این مقتل نیز امروزه ـ هم چون بسیاری دیگرـ جز نامی باقی نبود. البته ممکن است علّت عمدة از بین رفتن چنین مقتلی، اقدام هِشام بنمحمد شاگرد ابومِخْنَف در انعکاس تمام یا حداقل بیشتر اخبار مقتل استادش در کتاب مقتلالحسین خود باشد، که این امر سبب به فراموشی سپرده شدن تدریجی مقتل ابومِخْنَف نزد مورّخان و مقتل نویسان قرون بعدی شده است.
گزارشهای ابومِخْنَف در گذر زمان
نکتة دیگر در این باره آن که تا حافظة تاریخ به خاطر دارد، هر امر و کار ارزشمندی، در طول زمان، دچار صدمات و آسیبهایی شده است. مقتل ابومِخْنَف نیز به سبب اعتبار و قدمت آن، از این آسیب مصون نمانده است، از اینرو از قرن ششم به بعد، برخی از اخبار و نوشتهها در بارة حادثة عاشورا که از اعتبار چندانی برخوردار نبوده است و سازندگان آنها خواستهاند به هر قیمتی به خوانندگانشان بقبولانند، به ابومِخْنَف نسبت دادهاند(برای نمونه میتوان به دو گزارشی که ابنشهراشوب دربارة حوادث روز عاشورا، به نقل از ابومخنف و او نیز از فرد مجهولی به نام جلودی نقل کرده است، اشاره کرد (مناقب آلابیطالب، ج4، ص65ـ 66) که ضمن عجیب بودن دو گزارش یاد شده، در تاریخ طبری و مَقاتلالطالبیین و ارشاد شیخ مفید وجود ندارد.) و این امر تا بدانجا پیش رفته است که در قرون اخیر به سبب فقدان اصل کتاب مقتلالحسین ابومِخْنَف، کتابی با همان عنوان مقتلالحسین ـ ع ـ، به ابومِخْنَف نسبت داده شده است که تفاوتهای فاحشی بین آن و گزارشهای ابومِخْنَف در آثار فوقالذکر وجود دارد. افزون بر این، اثر یاد شده مشتمل بر اغلاط فاحشی است.( وَقْعَةُ الطَّف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، مقدمه، ص 22 - 29. ) زمان نگارش چنین مقتل جعلی و محرَّفی به درستی روشن نیست، امّا برخی از محقّقان، اثر یاد شده را ساخته و پرداخته عصر صفوی دانستهاند.( سیدعلی میرشریفی، مقالة «ابومخنف و سرگذشت مقتل وی»، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة 2، 1369 ش، ص34؛ سیدحسن امین، مستدرکات أعیانالشیعة، ج6، ص255) این اثر گویا برای نخستین بار، در سال 1275 قمری به خط محمدرضا خوانساری در تهران به ضمیمة ملهوف و مهیج الاحزان چاپ سنگی شده است.( میرشریفی، ابومخنف و سرگذشت مقتل وی، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة2، 1369ش، ص 38؛ سیدحسن امین، مستدرکات أعیانالشیعة، ج6، ص257) هم چنین تا آن جا که اطلاع داریم، اثر یاد شده یک بار به اردو و دوبار به فارسی ترجمه شده است. یکی در سال 1332 به قلم محمدطاهر بنمحمدباقر موسوی دزفولی و همراه با کتاب «أخْذُ الثّار فی احوال المُختار» ـ که این اثر نیز منسوب به ابومِخْنَف است ـ در240 صفحه و بار دوّم در سال 1405 قمری با عنوان «به ضمیمة کتاب «أخْذُ الثّار فی احوال المُختار» در 317 صفحه.( میرشریفی، ابومخنف و سرگذشت مقتل وی، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة2، 1369ش، ص36؛ سیدحسن امین، مستدرکات أعیانالشیعة، ج6، ص 256. )
در سالهای اخیر، اقداماتی در جهت بازسازی آثار ابومِخْنَف صورت گرفته است که از جمله میتوان به احیای مقتل وی توسط یکی از محققان معاصر، با عنوان« وقعة الطَّف» بر اساس گزارشهای موجود از مقتلالحسین ابومِخْنَف در کتابهای یاد شده، اشاره کرد. همچنین پیش از وی، محقّق دیگری اخبار ابومِخْنَف دربارة قیام عاشورا و حوادث پس از آن، از جمله قیام توّابین و مختار را از تاریخ طبری استخراج کرده (این مقتل به همّت محقق محترم، استاد محمدهادی یوسفی غروی از منابع اولیّه جمعآوری و تحقیق شده و توسط مرکز انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین چاپ شده است. هم چنین چاپ جدید آن با اضافات و اصلاحات در سال 1385 توسط انتشارات مجمع جهانی اهلبیت?منتشر شده است) و با افزودن تعلیقاتی بر آن، به غلط بر تمام آن، «مقتلالحسین ـ ع ـ» ابومِخْنَف، نام نهاده است. افزون بر این، محقّق یاد شده برخی از اخبار هِشام از راویانی مانند ابوهُذَیْل، عمرو بنشمر، محمّد بنسائب (پدر هشام)، عَوَانَة بنحکم و ... را در لابلای اخبار ابومِخْنَف آورده است.( میرشریفی، ابومخنف و سرگذشت مقتل وی، فصلنامة «آینة پژوهش»، شمارة2، 1369ش، ص 37 (برای نمونه به صفحات 22، 95، 187 ـ 189، 203، 216، 220، 228 و 231 اشاره کرده است). که از ارزش کار وی کاسته است.
نکتة دیگر آن که بر اساس گزارش برخی از محقّقان معاصر، چهار نسخة خطی از مقتلالحسین در کتابخانة «گوثه» (شمارة 1836)، «بِرلین» (شمارة 159ـ 160)، «لیدن» (شمارة 792) و «سِنْت پِطرزبورگ» (شمارة 78 ) موجود است که هرچند برخی از مستشرقان در انتساب این نسخهها به ابومِخْنَف، تردید کردهاند، امّا در این که این نسخهها از قدمت خاصی برخوردار است، هیچ کس تردید نکرده است.( سیدحسین محمّد جعفری، تشیّع در مسیر تاریخ، ص 254ـ 255) هم چنین بنابر گزارش محقّق دیگری، میکرو فیلم نسخة خطی دیگری به نام مقتلالحسین ابومِخْنَف در کتابخانة امبروزیانای شهر میلان ایتالیا به شمارة 233f موجود است.( شمسالدّین محمّد بنطولون، الائمة الاثنا عشر، ص 138) که احراز قدمت آن، نیاز به بررسی دارد. این نسخه در سال 1311قمری در بمبئی(کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، برگرداننده به عربی: عبدالحلیم النجار، ج 1، ص 253) و در سال 1343 قمری در نجف چاپ شده است.( فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، برگرداننده به عربی: محمود فهمی حجازی، جلد اول، جزء دوم، ص 129) افزون بر این، بروکلمان و سزگین، شماری از نسخههای مقتلالحسین را معرفی کردهاند.( کارل بروکلمان، پیشین؛ فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، برگرداننده به عربی: محمود فهمی حجازی، جلد اول، جزء دوم، ص 129)
(مطالبی که ذکر شد به نقل از مقتل جامع سید الشهداء ص 60 به بعد می باشد.)