________________________________________
چنین تصور نشود که دوست داشتن مسأله ای پیش پا افتاده و فرعی در دیدگاه شرع مقدس اسلام است. برخلاف این نظر اگر اندکی به متون اسلامی مراجعه شود به این نتیجه می رسیم که اسلام برای دوست داشتن جایگاه ویژه ای لحاظ کرده است. می توان گفت دوست داشتن از عمل سخت تر است؛ زیرا به اجبار می توان عمل کرد اما به اجبار نمی توان دوست داشت. و این خود نشان از اهمیت موضوع است .
________________________________________
محبت در قرآن
قرآن که مهمترین و بزرگترین منبع دین اسلام است در این باب فراوان سخن به میان آورده است. در چند جای از قرآن لفظ دوست داشتن آمده است: یکسری از آیات که مربوط می شود به اینکه خداوند چه کسانی را دوست دارد و چه کسانی را دوست ندارد. از جمله آیات دیگر در این زمینه :
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ...بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. اما آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است.(1) بنابراین امکان ندارد کسی ایمان به خدا داشته باشد اما او را دوست نداشته باشد؛ ایمان بدون محبت خدا معنا ندارد .
در جای دیگر می فرماید: وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ ولى خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده، و(به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ کسانى که داراى این صفاتند هدایت یافتگانند! (2) که دوستی معتقدات دینی از نشانه های هدایت معرفی شده است .
یکی از فروع دین تولی است یعنی دوست داشتن برای رضای خدا همانطور که قرآن از زبان سلیمان نبی می گوید: فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجاب؛ (سلیمان) گفت: «من این اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و مىخواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»... (3 )
دوست داشتن دوستان خدا
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به اصحاب خود فرمودند: کدام یک از رشتههاى ایمان استوارتر است، گفتند: خدا و رسولش به این موضوع داناترند، در این جا بعضى از آنها گفتند: زکات است، و بعضى اظهار داشتند روزه مىباشد و دستهاى هم گفتند حج و عمره است و بعضى هم گفتند جهاد مىباشد. در این هنگام رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله متوجه یاران خود شدند و فرمودند: آنهائى که شما گفتید درست مىباشد ولى مقصود آنها نیستند، محکمترین رشتههاى ایمان، محبت براى خدا و دشمنى براى خدا مىباشد، و با دوستان خدا دوست بودن و بیزارى و برائت از دشمنان خدا نمودن و بریدن از آنها. (4 )
حضرت فاطمه علیهاالسّلام بی تردید از دوستان خداست بلکه از بهترین اولیای الهی است. از سویی محبت به اولیای الهی نیز نشانه دوستی با خداست؛ و شکی نیست که یکی از اولیای بزرگ الهی سیده نساء عالمین حضرت فاطمه سلام الله علیهاست .
آثار محب حضرت فاطمه علیهاالسلام
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعِی وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِی النَّارِ یَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ یَنْفَعُ فِی مِائَةِ مَوْطِنٍ أَیْسَرُ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ ...
از سلمان فارسی روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد با من در بهشت است و کسی که در دل کینه او را داشته باشد در آتش جهنم است. سلمان! دوستی فاطمه (علیهاالسلام) در ده جا سودمند است که آسانترین آن مواضع: مرگ، قبر، میزان، در محشر، در پل صراط، و هنگام محاسبه اعمال است. هر کس دخترم فاطمه از او راضی باشد من از او راضیم و هر کس من از او راضی باشم خدا از او راضی خواهد بود. (5 )
شفاعت شدن و شفاعت کردن
در روایتی دیگر آمده است که محبین حضرت زهرا علیا السّلام دارای مقام شفاعت هستند :
قَالَ جَابِرٌ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع : ... فَیَقُولُ اللَّهُ یَا بِنْتَ حَبِیبِی ارْجِعِی فَانْظُرِی مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ حُبٌّ لَکِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّتِکِ خُذِی بِیَدِهِ فَأَدْخِلِیهِ الْجَنَّة ... فَیَقُولُ اللَّهُ یَا أَحِبَّائِی ارْجِعُوا وَ انْظُرُوا مَنْ أَحَبَّکُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ انْظُرُوا مَنْ أَطْعَمَکُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ ... انْظُرُوا مَنْ رَدَّ عَنْکُمْ غَیْبَةً فِی حُبِّ فَاطِمَةَ خُذُوا بِیَدِهِ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّة... (6)؛ امام صادق علیه السّلام فرماید: جابر بن عبداللَّه به امام باقر علیه السّلام عرض کرد: جانم به فداى تو اى فرزند رسول خدا! از تو مىخواهم تا در باره فضل و برترى جدّهات فاطمه علیهاالسّلام حدیثى برایم نقل کنى که شیعیان از شنیدن آن خوشحال شوند .
امام فرمود: اجدادم از رسول خدا نقل کردهاند که ایشان فرمود: هنگامى که روز قیامت فرا مىرسد ... خداوند متعال مىفرماید: اى اهل محشر! در این روز کرامت از آن کیست؟
محمّد، على، حسن و حسین مىگویند: کرامت مخصوص خداوندى است که یگانه و قهّار مىباشد. پس خداوند مىفرماید: اى اهل محشر! من عزّت و کرامت را براى محمّد، على، حسن و حسین و فاطمه قرار دادم، پس سر خود را فرود آورید و چشم خود را ببندید تا فاطمه به سوى بهشت رود .
در این هنگام جبرئیل ناقهاى از بهشت، براى حضرت فاطمه آماده مىکند و دو پهلوى آن را با بهترین پارچهها و زینتهاى بهشتى پوشانیده و آن را مىنشاند و فاطمه بر آن سوار مىشود. آنگاه در حالى که اطراف شتر را هزاران فرشته پر کردهاند، حضرت فاطمه علیهاالسّلام به سوى بهشت مىرود ولى هنگامى که بر در بهشت مىرسد پشت سرش را مىنگرد، و در این حال خطاب مىرسد: اى دختر حبیب من! براى چه توقف کرده و پشت سرت را مىنگرى در حالى که من فرمان دادم تا داخل بهشت شوى؟
امام باقر علیه السّلام فرماید: اى جابر! به خداوند سوگند که فاطمه در آن روز شیعیان خود را به گونهاى از میان اهل محشر جدا مىکند و نجات مىدهد که پرنده دانههاى نیکو را از میان دانههاى بىارزش جدا مىکند .
فاطمه مىگوید: پروردگارا! دوست دارم در چنین روزى قدر و منزلت من شناخته شود. خداوند مىفرماید: اى دختر حبیب من! باز گرد و در میان اهل محشر بنگر، و هر کسى که محبت تو یا یکى از فرزندان تو را در دل دارد دست او را بگیر و داخل بهشت نما
هنگامى که فاطمه با شیعیانش بر در بهشت مىرسند خداوند در دل شیعیان فاطمه القا مىکند که بایستند، پس آنان مىایستند و پشت سر خود را مىنگرند، خداوند عزیز و بزرگ مىفرماید: اى دوستان من! براى چه پشت سر خود را مىنگرید در حالى که من شفاعت فاطمه را در باره شما پذیرفتهام. شیعیان جواب مىدهند: پروردگارا! ما دوست داریم که در این چنین روزى قدر و منزلت ما شناخته شود .
خدا مىفرماید: پس بازگردید و هر کسى را که شما را براى دوستى فاطمه دوست مىداشته، و هر کسى را که براى محبت فاطمه شما را اطعام کرده و یا پوشانیده، و یا جرعهاى آب به شما داده، و یا در غیاب شما از شما دفاع و حمایت کرده، دست آنان را بگیرید و داخل بهشت نمایید... (7 )
پی نوشت ها:
1. آیه 165 ،سوره بقره، ترجمه آیت الله مکارم
2. آیه 7 ، سوره حجرات
3. آیه 32، سوره صاد
4. ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج1، صص 468 و 469
5. بحارالأنوار، ج 27، 116، باب 4- ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم
6. بحار الأنوار ، ج43، ص: 65 و ج 8، ص 51 ، تفسیر فرات، ص 298
7. زندگانى حضرت زهرا علیهاالسلام(روحانى)،ص 340 تا ص 344
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام رسول خدا امام علی فدک فاطمه زهرا امیرالمومنین خلافت عمر ابوبکر حضرت معصومه
روزی مرد نابینایی با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اکرم(ص) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسید: «با این که این مرد نابیناست و تو را نمیبیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم، وانگهی او بو را استشمام میکند». پیامبر(ص) (به نشانه تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی؛ گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».(علاّمه مجلسی، بحار، ج43، ص91)
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: روزی همراه گروهی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترین کار برای زنان چیست؟» هیچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحیح بدهند. هنگامی که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همین موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسیدم، و ماجرای سؤال پیامبر(ص) و پاسخ صحیح ندادن اصحاب را برای حضرت زهرا(س) تعریف کردم، و گفتم هیچ یک از ما نتوانستیم پاسخ صحیح بدهیم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولی من پاسخ به این سؤال را میدانم، و آن این است که: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است. من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض کردم: «ای رسول خدا! از ما پرسیدی که چه کار برای زنان برتر است، پاسخش این است که برترین کار برای زنان این است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
پیامبر(ص) فرمود: «چه کسی به تو چنین خبر داد، تو که اینجا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی(ع) عرض کرد: «فاطمه(س) چنین فرمود». پیامبر(ص) از این پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسندید و به نشانه تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی؛ همانا فاطمه، پاره تن من است».(علی بن عیسی اِرْبِلی، کشف الغمّه، ج2، ص23 و 24)
نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(ص) به سوی خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتی که به در خانه رسیدند، پیامبر(ص) اجازه ورود طلبید. فاطمه(س) اجازه داد، پیامبر(ص) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(س) عرض کرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(ص) فرمود: «یا فاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِی بِهِ رأسَکِ؛ ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان». حضرت فاطمه(س) همین کار را کرد، آن گاه پیامبر(ص) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام رسول خدا امام علی فدک فاطمه زهرا امیرالمومنین خلافت عمر ابوبکر حضرت معصومه
از میان فرزندان بزرگوار حضرت امام موسى بن جعفر(ع) ، دو فرزند ایشان یعنى حضرت امام على بن موسى الرضا(ع) و حضرت فاطمه کبری (ع) ملقّب به معصومه، از ویژگیهای خاص برخوردار بوده اند تا ادامه دهنده خطّ امامت بعد از پدر باشند.
پس از 25 سال که از تولد حضرت امام رضا (ع) گذشته بود ، حضرت فاطمه معصومه(ع) در اوّلین روز ماه ذى قعده سال 173 هـ ق، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود، آن حضرت به همراه امام رضا (ع) هر دو در دامان پاک یک مادر بزرگوار به نام حضرت نجمه خاتون(س) که از مهاجران مغرب بود، رشد و پرورش یافته اند. این در حالى است که پدر بزرگوارشان پیوسته در زندان هارون الرشید بسر مى بردند و سرانجام در همان زندان ، هنگامى که حضرت معصومه(س) در سن ده سالگى بود، به شهادت رسیدند و از آن زمان به بعد حضرت معصومه (س) تحت مراقبت برادرش امام رضا(ع) قرار گرفت. با آغاز خلافت مأمون این خلیفه مکار عبّاسى، او نیز همانند اسلاف غدّارش براى مقابله بانفوذ روبه گسترش تعالیم امامان معصوم و اهل بیت(ع) عصمت و طهارت بر دل هاى مشتاقان و جلوگیرى از انسجام سیاسی شیعیان حضرت علی(ع) به ترفندى دیگر متوسّل شده و امام رضا(ع) را به پایتخت خود «مرو» دعوت نمود. امام با اکراه این دعوت را پذیرفتند و بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت(ع) خود را همراه ببرند به سوى «مرو» حرکت نمودند. حضرت فاطمه معصومه(ع) در سال 201 هـ ق، یک سال پس از ورود امام رضا(ع) به مرو، با چهار تن از برادران و گروهى از برادرزادگان به سوى خراسان حرکت نمودند و چون این کاروان کوچک به حوالی ساوه رسید عدّه اى از دشمنان اهل بیت(ع) به دستور مأمون عبّاسى راه را بر آنان بستند و در یک درگیرى نابرابر همه برادران و تقریباً اکثر مردان همراه کاروان را که حدود 23 نفر بودند به شهادت رساندند. حضرت معصومه(س) از شدّت رنج و تأثّر روحی بیمار گردید و بنا بر قولی حضرت را مسموم کردند . چون شب هنگام خبر به مردم قم و آل سعد رسید، موسی بن خزرج به نمایندگى آنان، در همان هنگام از قم به قصد ساوه حرکت کرد تا ایشان را به قم دعوت کند. پس از دیدار حضرت و پذیرفتن دعوت وى، خود زمام مرکب ایشان را در دست گرفت و به سوى قم و به منزل و سراى خویش آورد.
در روایت دیگرى آمده است، هنگامى که حضرت فاطمه معصومه(ع) به شهر ساوه قدم نهاد، از همراهان خود پرسید؛ مسافت این جا تا قم چقدر است. پاسخ را گفتند. در این هنگام به یاد خبرى از پدرش افتاد. لذا فرمود: مرا به قم ببرید که از پدر بزرگوارم بارها می شنیدم که قم مرکز شیعیان ماست. بدین ترتیب باقیمانده افراد کاروان به جاى رفتن به «مرو» به جانب قم تغییر مسیر داده و در 23 ربیع الاوّل سال 201 هـ ق وارد قم شدند. خبر ورود آن حضرت به قم براى همه مسرّت آفرین و هیجان انگیز بود. بزرگان و سایر مردم، به استقبال آن حضرت آمدند و پروانه وار و مشتاقانه ایشان را در میان گرفتند. در پیشاپیش آنان شخصیت برجسته شهر، موسى بن خزرج اشعرى حرکت نمود و افسار شتر آن حضرت را به دست گرفته و افتخار می کرد تا آنکه به درخواست او، حضرت در منزلش اقامت نمود.
بیمارى حضرت که از غم هجران برادر و شهادت و مظلومیت دیگر برادران و همراهان و یا سمّى که به ایشان داده شده است، هفده روز ادامه یافت و ایشان بهتر از هرکس به حال خود و کوتاهى عمرش آگاه بود، روزهاى آخر عمر را به عبادت و راز و نیاز با معبود یگانه مشغول بود .
سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربیع الثانى» سال 201 هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان در سن 28 سالگی دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .
عبادتگاه روزهاى پایانى عمر ایشان، که هم اکنون به نام «بیت النّور» معروف است ، زیارتگاه شیفتگان اهل بیت(ع) عصمت و طهارت است.
از آنجا که نخستین بار میرابوالفضل عراقى، مسجدی در کنار بیت النور بنا نمود، آن محله و محوّطه وسیع اطراف آن به «میدان میر» مشهور گردیده است.
پس از وفات، پیکر مطهّر و شریف حضرت فاطمه معصومه (س) را غسل داده و کفن کردند و باشکوه فراوان تشییع و در محلّى موسوم به «باغ بابلان» که اکنون روضه منوره حضرت است به خاک سپردند. در این که چه کسى بدن مطهّر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد و ایشان را به خاک سپارد، همه متحیر بودند. آل سعد بیش از همه در این باره با هم گفتگو کردند که چه کسى را داخل سرداب نمایند تا جنازه خانم را دفن کند. پس از تبادل نظر، رأى ایشان بر این قرار گرفت که مرد پرهیزکار و خادم بسیار پیر ایشان به نام «قادر»، متصدّى دفن شود. چون دنبال آن پیر مرد صالح فرستادند، ناگاه دو سواره نقابدار از سوى «رمله» (ریگزار) سمت قبله نمایان شدند و به سرعت نزدیک گردیدند و پس از اقامه نماز بر پیکر آن بانوى مکرّمه، یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهّر آن صدّیقه را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد. آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن گویند بر اسب هاى خود سوار و از محلّ ناپدید شدند و کسى آن دو نفر را نشناخت. به نظر مى آید که آن دو بزرگوار، دو امام و حجّت خداوند بوده اند.
حضرت معصومه (س) از پرهیزگارترین زنان شیعه و از زنان عالمه و محدّثه بوده و روایات متعددى از طریق ایشان در کتب احادیث شیعه و اهل سنّت آمده است. ایشان در عبادت و زهد شهره بود و در فضل و کمال، به مدارج عالى نایل آمده است. القاب و صفات بسیارى که حضرت فاطمه معصومه(س) بدان معروف گردید، نشانه سجایاى والاى اخلاقی ایشان است. در یکی از زیارت نامه های آن حضرت، القابى همچون «طاهره» پاکیزه، «حمیده» ستوده خصال، «برّه» نیکو رفتار و تربیت شده، «نقیه» پاک خصلت، «مرضیه» مورد رضای پروردگار، «رضیه» راضى از حق، «محدّثه» راوى حدیث، «شفیعه» شفاعت کننده در روز جزا و «معصومه» به ایشان اطلاق شده است. اما مشهورترین لقب حضرت ، طبق فرموده امام رضا (ع) لقب معصومه است..
منبع: سایت حرم حضرت معصومه(س)