پشت در بال و پرم آتش گرفت
سوختم پا تا سرم اتش گرفت
با گلت سیلی نمی دانم چه کرد!
پلک چشمان ترم آتش گرفت
دست ان نامرد داغ از کینه بود
زد به رویم معجرم اتش گرفت
من کیم پروانه ای پر سوخته
کز غم تن خاکسرتم آتش گرفت
گرم عشقت بودم از خود بی خبر
بین شعله پیکرم آتش گرفت
با تماشای تن خونین من
قلب زینب دخترم آتش گرفت
بانگ سر دادم که ای فضه بیا
نازدانه گوهرم آتش گرفت
بی کسی ات شعله بر جانم گرفت
سینه شعله ورم اتش گرفت
ناله می زد رحمه للعالمین
آه!یارب!کوثرم آتش گرفت
روضه خوانم شد خدا و بانگ زد
دختر پیغمبرم آتش گرفت
مجتبی روشن روان
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام رسول خدا امام علی فدک فاطمه زهرا امیرالمومنین خلافت عمر ابوبکر
سرگذشت زینب علیها السلام
بنا به قول مشهور، حضرت زینب سومین فرزند فاطمه زهرا(س)در روز پنجم جمادىالاول سال پنجم یا ششم هجرى چشم به جهان گشودند. در این زمان، پیامبر اکرم (ص)در خارج از مدینه بودند .
امیرالمؤمنینعلیه السلام نامگذارى این کودک را به تاخیر انداختند تا رسول خدا (ص) به مدینه برگشتند. آن حضرت به فرمان الهى نام این مولود مبارک را زینب گذاشتند و توصیه فرمودند که این طفل را همواره گرامى بدارید؛ چون او شبیه جدهاش خدیجه کبرى است .
زینب کبرى تا حدود پنج یا شش سالگى، تحت اشراف شخص پیامبراکرم (ص) و در آغوش مادر بزرگوارش حضرت زهرا(س) پرورش یافت و از این پس، مسؤولیت تربیت و پرورش او به عهده على علیه السلام گذارده شد. تا این که در سال هفدهم هجرى به همسرى پسرعمویش، عبدالله بن جعفر درآمد.سالها بعد زمانی که مردم با امیرالمؤمنین على بن ابىطالب بیعت کردند، حضرت براى یارى پدر از مدینه به کوفه رفت و در مدت پنج سال دوران سخت حکومت على(ع)، همواره یار و تسکین بخش غمهاى پدر بود و زنان کوفه را آموزش مىداد... چون على در محراب عبادت با شمشیر ابن ملجم مرادى ضربت خورد، پرستارى آن حضرت را برعهده گرفت و به دنبال شهادت امیرالمؤمنین(ع) و هنگام نوبت امامت برادر بزرگش امام حسن(ع)در کنار برادر قرار گرفت و آنگاه که امام حسن از کوفه به مدینه برگشت، به همراه ایشان حضرت زینب نیز به مدینه آمد. وقتى که در سال پنجاه هجرى معاویه حضرت امام حسن را مسموم کرد باز غمخوارى و پرستارى برادر با زینب بود و پس از شهادت امام حسن در خدمت امام حسین(ع)بود و زمانى که در سال شصت هجرى امام حسین عازم مکه شد، به همراه آن حضرت از مدینه خارج شد و از آن لحظه به بعد تا روز عاشورا در خدمت به قیام اباعبدالله تلاش مىکرد و لحظهاى از آن حضرت جدا نشدند. نقل مىکنند در جریان حرکت به سوى عراق ابن عباس به امام حسین گفت اگر ناگزیر باید به این سفر بروید، حداقل این زنان و بچهها را با خود نبرید. در این لحظه، حضرت زینب خطاب به ابن عباس فرمود: ... سوگند به خدا از حسین جدا نخواهم شد، همراه او خواهم بود با او زندگى کرده و با او مىمیرم. (1 )
در روز عاشورا با ایثار چند برادر و فرزند و برادرزاده و... فداکارى در راه خدا را به حدى رساند که حتى ملکوتیان را به تعجب واداشت و از عصر عاشوراى سال شصت هجرى به بعد رسالت پیامرسانى خون شهیدان و سرپرستى و رهبرى اسیران نهضت عاشورا را برعهده گرفت و لحظهاى از حمایت امام زینالعابدین(ع)غافل نگشت و بارها در این سفر خوفناک جان آن حضرت را از خطراتى که او را تهدید مىکرد نجات بخشید. حضرت زینب با ایراد خطبههاى آتشین پایه کاخهاى ستم بنىامیه را به لرزه درآورد و در یک کلام، با این کار همه تبلیغات و نقشههاى دشمنان را خنثى و نفاق منافقان را رسوا و غفلت غافلان را برطرف ساخت. اگر تلاش بىنظیر و فداکارى کامل زینب نبود، به یقین جریان کربلا را بنى امیه یا به فراموشى مىسپردند یا از مسیر حیاتبخش خود منحرف مىکردند.آن حضرت سرانجام، پس از انجام کامل این رسالت سنگین یک سال و نیم پس از جریان عاشورا در رجب سال شصت و دو هجرى با کولهبارى از غم و اندوه چشم از جهان فرو بست .
فضایل و اوصاف زینب
حضرت زینب به اعتراف همه تاریخ نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلتهاى والاى اخلاقى و الهى بودند و در سایه این کمالات به مرتبهاى از منزلت انسانى دست یافتند که شایستگى محرم راز الهى و امین ودایع امامت و ولایت بودن را حداقل در بخشى از عمر شریفشان به خود اختصاص دادند. (3) حضرت این کمالات را به برکت عنایات خاص الهى و پاکى سرشت و نحوه تربیت و پرورش در دامن پیامبر(ص) و فاطمه(س) و امیرالمؤمنین(ع) و تلاشهایى که در راستاى کسب سجایاى اخلاقى و به جاى آوردن عبادات و فرامین الهى انجام داده بود به دست آورد .
القابى که براى آن حضرت نقل شده به گوشههایى از عظمت شخصیت این بزرگ بانوى اسلام دلالت دارند. از جمله: عالمه غیر معلمه، نائبه الزهراء، عقیله النساء، الکامله، ولیدة الفصاحة، صدیقة الصغرى، معصومة الصغرى، صابرة محتسبه، بطلة کربلا، سلیلة الزهراء، امینةالله، محدثه، ناموس کبریا، قرة عین مرتضى، عقیلة بنى هاشم، محبوبة المصطفى، زاهده، عابده، نابغة الزهرا، سرّابیها و... برخورد حضرت زینب در برابر دشمنان بسیار اعجابانگیز است. وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى که آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بىنظیرى را در حضور دژخیمان ایراد نمود وشجاعت بىمانندى را از خود به نمایش گذاشت. همانگونه که بیان شد،هر یک این لقبها به گوشه کوچکى از فضیلتها و اوصاف برجسته آن حضرت دلالت دارند به عنوان نمونه، درباره برخى از این اوصاف و کمالات توضیح مختصرى در این قسمت ارائه مىگردد :
1.خداشناسى و عرفان: بىشک همه کمالات آن حضرت در کل، علاوه بر بیان ابعاد مختلف شخصیت بىنظیر این بانوى بزرگوار، به درجه بالاى عرفان و خداشناسى او دلالت دارد. اگر مرتبه توحیدش قریب به مرتبه توحید حضرات معصومان نبود، هرگز نمىتوانست سکاندار طوفان کربلا باشد .
هنوز کودکى بیش نبود که از پدر بزرگوارش سؤال کرد: آیا مرا دوست دارى؟ حضرت فرمودند: بله دخترم؛ فرزندان ما پارههاى جگرهاى ما محسوب مىشوند. آنگاه زینب عرض کرد: محبت و خدا دوستى با حب فرزندان در قلب مؤمن چگونه جمع مىگردد؟ اگر گریزى از این دو امر نیست، باید گفت: دوستى محض از آن خدا و مهرورزى براى فرزندان است. با این بیان، دختر زهرا(س) کمال معرفت خود را در توحید خالص به نمایش گذاشت .
در همان دوران کودکى حضرت زینب، پدر بزرگوارشان به او فرمود: دخترم! بگو: یک زینب گفت: یک. آنگاه على فرمودند بگو: دو. در این لحظه حضرت زینب سکوت کردند. چون سکوت ایشان طول کشید على فرمودند: دخترم! چرا سکوت کردى؟ عرض کرد: پدر جان با زبانى که گفتهام یک، توان دو گفتن را ندارم. امیرمؤمنان از این پاسخ بسیار عمیق دخترشان خیلى خوشحال شدند و او را که در این حال طفلى بیش نبودند، مورد تفقد و محبت قرار دادند. (4 )
2.علم و دانش: براى شناخت مقام علمى حضرت زینب مىتوان به امور زیادىتوجه و استناد کردکه از جمله آنهاست :
- خطبههاى بسیار بلند و پرمحتوایى که از آن بانوى گرامى به جاى مانده است .
- به شهادت همه تاریخ نویسان در کوفه، ایشانکلاسهاى تفسیر و آموزش قرآن داشتند و زنهاى کوفه را با قرآن و احکام اسلامى آشنا مىساختند .
- راویان بزرگى چون عبدالله بن عباس از او روایتهاى زیادى را نقل مىکند که از جمله این روایات است خطبه تاریخى حضرت زهرا(س)، این در حالى است که زینب در زمان خوانده شدن این خطبه پنج یا شش سال بیشتر نداشت و ابن عباس با این عبارت از آن حضرت در روایاتى که از او نقل مىکند، یاد کرده است: «حدثنى عقیلتنا زینب (5)؛بانوى فهیم و اندیشمند ما زینب بر من چنین روایت کردند. و برخى از او با تعبیر حبر و بحر یعنى سرشار از علم و دریاى علم یاد مىکنند. حتى زمانى که در مجلس یزید آن خطبه آتشین را بیان کردند، یزید دربارهاش گفت: اینان خاندانى هستند که فصاحت و دانش و معرفت را از پیامبر به ارث بردهاند و آن را با شیر مادر نوشیدهاند. (6) و از شیخ صدوق روایتشده است که زینب به جهت علم و دانش زیادى که داشت، از سوى امام حسینعلیه السلام نیابت خاص داشت و مردم در مسائل شرعى (حلال و حرام) به ایشان رجوع مىکردند. در یک مورد نقل شده است روزى امام حسن و امام حسینعلیهما السلام درباره بعضى از سخنان پیامبر اکرم(ص)با هم گفتوگو مىکردند، حضرت زینب وارد شدند و در بحث ایشان شرکت کردند و مساله را با تمام صورى که داشت با تفصیل تمام تبیین فرمودند. حضرت امام حسن وقتى این توانایى فوقالعاده خواهر را دیدند، خطاب به او فرمودند: «انک حقا من شجرة النبوة و من معدن الرسالة...» (7) به راستى که تو از درخت نبوت و معدن رسالت هستى .
3.عبادت و بندگى: گرچه سراسر زندگى حضرت زینب براى حفظ و احیاى معارف اسلامى سپرى شد، که همه آنها با هدف اطاعت از اوامر الهى انجام مىگرفت اما آن حضرت در عبادت به معنى خاص نیز از موقعیت برجستهاى برخوردار بودند. در سختترین شرایط نیز به طور کامل به انجام وظایف عبادى اهتمام مىورزیدند .
حضرت سجاد مىفرماید: عمهام زینب در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترک نکردند. (8) امام حسین به اندازهاى به خلوص و بندگى زینب اعتقاد داشتند که هنگام وداع خطاب به او فرمودند: یا اختاه لا تنسینى عند نافلة اللیل (9)؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مکن .
باز امام سجاد مىفرماید: عمهام زینب در طول راه کوفه و شام، همواره نماز شب را به پا مىداشت. در برخى از منازل بین راه مىدیدم که او از فرط خستگى و رنجورى ناشى از آزار دشمن، نمازهایش را در حال نشسته مىخواند.(10)
4. شجاعت و شهامت: برخورد حضرت زینبعلیها السلام در برابر دشمنان بسیار اعجابانگیز است. وى با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست در حالى که آنان در اوج عظمت و اقتدار بودند. خطبه بىنظیرى را در حضور دژخیمان ایراد نمود وشجاعت بىمانندى را از خود به نمایش گذاشت.
یکى از نویسندگان دراین باره مىنویسد: برخورد و عکسالعمل زینب در برابر دشمنان بسیار اعجابانگیز است آنان در حالى که در اوج قدرت بودند، به تندى برخورد کرد. زینب شیرزنى از خاندان بنى هاشم است، آن چنان با صداى بلند ندا سرداد که کاخ سلطنت امویان ستمگر و غاصب از جاى کنده شد و در مجلس یزید سفاک سخنرانى مهمى انجام داد که او و اطرافیانش را مفتضح نمود. (11)
5.حجاب و عفاف: زینب کبرى در رعایت عفاف همانند مادر بزرگوارشان بىبدیلبودند. مرحوم علامه مامقانى مىنویسد: زینب در حجاب و عفاف یگانه است احدى از مردان در زمان پدرش و برادرانش تا روز عاشورا او را ندیده بودند. (12)
فردى به نام یحیى مازنى مىگوید: من در مدینه مدت زیادى در همسایگى حضرت على به سر مىبردم، اما در این مدت به خدا قسم هرگز زینب را ندیدم و حتى صداى او را هم نشنیدم. (13)
حضرت سجاد مىفرماید: عمهام زینب در جریان حادثه کربلا با آن همه مشکلات حتى در شب عاشورا و شب یازدهم محرم نیز نماز شب را ترک نکردند. امام حسین به اندازهاى به خلوص و بندگى زینب اعتقاد داشتند که هنگام وداع خطاب به او فرمودند: یا اختاه لا تنسینى عند نافلة اللیل؛ خواهرم مرا در نماز شب خود فراموش مکن.آن حضرت نه تنها در حالت عادى بلکه در بحرانىترین لحظات زندگى خود به مساله حجاب و عفاف اهتمام کامل داشتند. فردى روایت مىکند: «وقتى اسراى کربلا را وارد کوفه مىکردند امام سجاد را دیدم که بر شترى بدون روپوش سوار کردهاند ... در این هنگام بانویى را دیدم که بر شتر برهنهاى سوار است سؤال کردم که او کیست؟ جواب دادند: او زینب کبرى است.
این بانو خطاب به مردم کوفه مىگفت: اى مردم چشمهاى خود را از ما بپوشانید آیا از خدا و رسولش شرم نمىکنید به حرم و خاندان پیامبرخدا در حالى که پوشش و حجاب مناسبى ندارند نگاه مىکنید. (14)
نقل کردهاند پس از حادثه کربلا هر وقت که از شام و کوفه صحبت مىشد، حضرت زینب چون به یادآن ایام، که بدون پوشش مناسب خاندان پیامبر را از کوچههاى این دو شهر عبور داده بودند، به شدت متاثر مىشدند.
6. گذشت و ایثار: روزى على مستمندى را به خانه آوردند تا از او پذیرایى کنند. وقتى از حضرت فاطمه پرسیدند آیا در خانه چیزى هست که با آن از مهمان عزیزمان پذیرایى کنیم؟ آن حضرت فرمودند: به غیر از مختصر غذایى که براى زینب کنار گذاشتهام، چیزى وجود ندارد. در این لحظه که حضرت زینب چهار سال بیشتر نداشتند، خطاب به مادر فرمودند: مادر جان غذاى مرا به مهمان بدهید. (15)
اوج ایثار و فداکارى و گذشت دختر علىعلیه السلام در روز عاشورا به نمایش گذاشته مىشود. نقل مىکنند: صبح روز عاشورا در حالى که دو فرزند خود محمد و عون را به همراه داشت، خدمت امام حسین رسید. عرض کرد: جدم ابراهیم خلیل قربانى خدا را به جاى قربانى شدن اسماعیل از خداوند جلیل پذیرفت. برادر جان تو نیز امروز این دو قربانى مرا بپذیر و اگر دستور جهاد از بانوان برداشته نمىشد، هزار بار جان خود را در راه محبوب فدا مىکردم و هر ساعت خواستار هزار بار شهادت مىشدم. (16)
آنگاه فرمود: دوست دارم فرزندانم جلوتر از برادرزادگانم به میدان بروند. و وقتى که این دو نوگل زینب، پس از پیکار با دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمدند و پیکرهاى غرق به خون آنان را به کنارخیمهها آوردند، همه زنان از خیمهها بیرون آمدند اما زینب کبرى براى این که مبادا اباعبدالله خجالت زده شوند، از خیمه خود بیرون نیامد. (17)
در لحظات پایانى ظهر عاشورا وقتى بالاى سر پیکر خونین برادر و مقتداى خود امام حسین آمدند، با این جمله: پروردگارا این هدیه و قربانى را از اهل بیت پیامبر قبول فرما، نهایت اخلاص و فداکارى خود را به جهانیان اعلام کرد...
علاوه بر این اوصاف، زینب کبرى در صبر و بردبارى، زهد و تقوا، اخلاص و مدیریت و تدبیر و فصاحت و بلاغت و... بىنظیر بودند.
بىتردید در شرایط سخت کنونى اگر بانوان جوامع اسلامى سیره عملى و اوصاف اخلاقى شیرزن کربلا را الگو و اسوه خود قرار دهند، روز به روز ارزشها و فضایلآنان شکوفاتر خواهد شد و بىشک در صورت تحقق چنین مهمى زمینه سعادت دنیا و آخرت براى مسلمانان مهیا خواهد شد.
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام رسول خدا امام علی فاطمه زهرا امیرالمومنین خلافت عمر ابوبکر
چرا حضرت علی(ع) فدک را پس نگرفت؟
دوران خلافت 25 ساله سه خلیفه اول سپری شد و خلافت در دستان با کفایت امیر مؤمنان (ع) قرار گرفت. اما در این دوره هم، با این که حضرت میتوانست حق غصب شده اهلبیت را به آنان برگرداند چنین نکرد.
ایشان در نامهای به عثمان بن حنیف چنین نوشت : «... از تمام آنچه آسمان بر آن سایه افکنده ، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن، چشم طمع دوختند و گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند ، و بهترین داور و حکم خداست . مرا با فدک و غیر فدک چه کار ، در حالی که آرامگاه فردای آدمی قبری است که در تاریکی آن آثار وی محو میشود و اخبارش ناپدید گردد ... » (نهج البلاغة ، نامه 45)
ابن ابی الحدید (دانشمند سنی معتزلی) در شرح این نامه مینویسد : «علی و خاندانش فدک را رها نکردند مگر به اجبار و از روی غصب ، لذا حضرت بعد از جملات اولیه میگوید : "بهترین حکم و داور خداست" ، و این ، سخنِ کسی است که شکایت دارد و تظلم میکند». (شرح نهج البلاغة ، ج 16 ، ص 208)
اما درباره اینکه چرا امیرالمؤمنین (ع) در دوران حکومتش اقدام به پس گرفتن فدک نکرد ، روایاتی از امامان معصوم (ع) نیز رسیده است ؛ از جمله : «ابراهیم کرخی از امام صادق (ع) پرسید : چرا امیر مؤمنان هنگامی که به خلافت رسید فدک را رها کرد؟ امام (ع) پاسخ داد : « او به پیامبر اقتدا کرد. عقیل ، پس از هجرت پیامبر به مدینه ، خانه آن حضرت را بدون رضایتش فروخت . هنگامی که پیامبر (ص) مکه را فتح کرد از ایشان پرسیدند : یا رسول الله آیا به خانه خود باز نمی گردید ؟ حضرت فرمود : "مگر عقیل برای ما خانهای گذاشته است؟! ما خاندانی هستیم که اگر به ظلم از ما چیزی را بگیرند آنرا بازپس نخواهیم گرفت." از اینرو ، امیر مؤمنان پس از تصدی خلافت، فدک را پس نگرفت». (علل الشرایع ـ ج1 ـ ص 154)
البته عدم اقدام علی (ع) ، نشانه رضایت وی بر بقای غصب نیست ؛ بلکه همانطور که خود حضرت، داوری را به خداوند واگذار نموده است، فرزندان آن حضرت نیز پس از شهادت وی ، هرگاه فرصتی مییافتند ، یاد فدک را زنده میکردند. برای اطلاع بیشتر به کتاب فـدک ؛ نوشته آیة الله رضا استادی ؛ نشر برگزیده ،قم ، مراجعه بفرمایید.