چرا نام ائمه علیهمالسلام در قرآن ذکر نشده است؟
روش آموزشى قرآن بیان کلیات و اصول عمومى است. تشریح مصادیق و جزئیات غالباً برعهده پیامبر گرامى مىباشد. رسول خدا صلىاللّهعلیهوآلهوسلم نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه مىفرماید:
«وأَنْزلنا إِلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إِلیهم ولعلَّهم یتفکَّرون؛ نحل / 44 قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بیان کنى و آشکارسازى، شاید آنان بیندیشند.»
در آیه یاد شده دقت کنید! مىفرماید: «لتبیّن» و نمىگوید: «لتقرأ» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنى را روشن کند. بنابراین، انتظار این که مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسى کشور ذکر شود. اکنون برخى از روشهاى قرآنى را در مقام معرفى افراد بیان مىکنیم:
1. معرفى به نام
گاهى وضعیت ایجاب مىکند که فردى را به نام معرفى کند، چنانکه مىفرماید: «مبشّراً برسول یأْتى من بعدى اسمه أَحمد»؛ صف/6 حضرت عیسى علیهالسلام مىفرماید: «به شما مژده پیامبرى را مىدهم که پس از من مىآید و نامش احمد است.» در این آیه، حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفى مىکند و قرآن نیز آنرا از حضرتش نقل مىنماید.
2. معرفى با عدد
و گاهى موقعیت ایجاب مىکند که افرادى را با عدد معرفى کند، چنان که مىفرماید: «ولقد أَخذ اللّه میثاق بنى إِسرائیل و بعثْنا منهم اثْنى عشر نقیباً...»؛ مائده/11 «و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختیم.»
3. معرفى با صفت
بعضى اوقات وضعیت بهگونهاى است که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفى کند؛ چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتى معرفى کرده است.
«الّذین یتَّبعون الرَّسول النّبى الاُمّى الّذى یجدونه مکْتوباً عندهم فِى التَّوراة والإِنْجیل یامرهم بالْمعروف وینهاهم عن الْمنکر ویحل لهم الطَّیّبات ویحرّم علیهم الخبائث ویضع عنهم إِصرهم والاَغْلال الّتى کانت علیهم...»؛ اعراف/157 کسانى که از رسول و نبى درسناخواندهاى پیروى مىکنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته مىیابند، که آنان را به نیکى دعوت کرده و از بدىها بازشان مىدارد، پاکىها را براى آنان حلال کرده و ناپاکىها را تحریم مىنماید و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مىکند و بارهاى گران و زنجیرهایى که بر آنان بود، از ایشان برمىدارد».
با توجه به این روش، انتظار این که اسامى دوازده امام با ذکر نام و اسامى پدر و مادر در قرآن بیاید، انتظارى بىجاست؛ زیرا گاهى مصلحت در معرفى به نام است و گاهى معرفى به عدد و احیاناً معرفى با وصف.
اگر این اصل را بپذیریم و بگوییم خداوند باید کلیه مسایل اختلافآفرین را در قرآن ذکر کند، تا مسلمانان دچار تفرقه نشوند؛ در این صورت باید صدها مسئله کلامى، عقیدتى، فقهى و تشریعى در قرآن ذکر شده باشد، مسایلى که قرنها مایه جنگ و جدل و خونریزى در میان مسلمانان شده است، ولى قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع - که ریشهکن کننده نزاع باشد - سخن نگفته است، مانند:
1. صفات خدا عین ذات اوست یا زاید بر ذات؟
2. حقیقت صفات خبرى مانند استواى بر عرش چیست؟
3. قدیم یا حادث بودن کلام خدا.
4. جبر و اختیار.
این مسایل و امثال آنها هرچند از قرآن قابل استفاده است، ولى آنچنان شفاف و قاطع که نزاع را یکسره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکر و دقت در مفاد آیات دعوت مىکند، بیان قاطع همه مسایل، به گونهاى که همه مردم را راضى سازد، بر خلاف این اصل است.
معرفى بهنام، برطرف کننده اختلاف نیست
پرسشگر تصور مىکند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن مىآمد، اختلاف از بین مىرفت، در حالى که این اصل کلیت ندارد؛ زیرا در موردى تصریح به نام شده ولى اختلاف نیز حاکم گشته است.
بنىاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایى براى آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمینهاى غصب شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:
«إِذ قالوا لنبىّ لهم ابْعث لنا ملکاً نقاتل فى سبیل اللّه»؛ بقره/246 آنان به یکى از پیامبران خود گفتند: «براى ما فرمانروایى معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم».
پیامبر آنان، به امر الهى فرمانروا را به نام معرفى کرد و گفت:
«إِنَّ اللّه قد بعث لکم طالوت ملکاً»؛ بقره/247 «به راستى که خدا طالوت را به فرمانروایى شما برگزیده است.»
با اینکه نام فرمانروا با صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکالتراشى پرداختند و گفتند: «أَنّى یکون له الْملک علینا و نحن أَحق بالْملک منه ولم یؤت سعةً من المال»؛ بقره/247 «از کجا مىتواند فرمانرواى ما باشد، حال آنکه ما به فرمانروایى از او شایستهتریم، و او توانمندى مالى ندارد؟!»
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام براى رفع اختلاف کافى نیست، بلکه باید موقعیت جامعه، آماده پذیرایى باشد. چه بسا ذکر اسامى پیشوایان دوازدهگانه، سبب مىشد که آزمندان حکومت و ریاست، به نسلکشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیرى کنند، چنان که این مسئله درباره حضرت موسى رخ داد و به قول معروف:
صد هزاران طفل سر ببریده شد تا کلیم اللّه موسى زنده شد
درباره حضرت مهدى عجلاللّهتعالىفرجهالشریف که اشارهاى به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیتهاى فراوانى پدید آمد و خانه حضرت عسکرى علیهالسلام مدتها تحت نظر و مراقبت بود تا فرزندى از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.
در پایان یادآور مىشویم:
همانطور که گفته شد، قرآن بهسان قانون اساسى است. انتظار این که همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بىمورد است. نماز، روزه و زکات که از عالىترین فرایض اسلام هستند به طور کلى در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنت پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم گرفته شده است.
آیت الله سبحانی
منبع: سایت معاونت تهذیب حوزه علمیه قم
طبقه بندی: تاریخ اسلام و ایران اهل بیت (ع) پیامبر امام امام علی فدک فاطمه زهرا امیرالمومنین